اگر
مشکلى هست لابد بر سر برخورد به اين قيام (کلى و يا خاص) است. ارزيابى رفيق مهتدى
صريح، روشن و قابل فهم است و من بعنوان کسى که عمرى را در سر و کله زدن با
پوپوليسم صرف کرده است (و ظاهرا امروز بايد گفت هدر داده است) زير و بالاى اين
موضع را بخوبى ميشناسم. مقوله کليدى در اين ديدگاه خلق يا مردم و خلقى يا مردمى
است. آيا منصور حکمت قائل است به اينکه در کردستان عراق يک "قيام مردمى" رخ داده
است؟ منصور حکمت مدتهاست با چنين مقولاتى حرکتهاى سياسى و اجتماعى را درک و توصيف
نکرده است و فکر ميکرده بقيه هم مجاب شدهاند که چنين نکنند. قيام مردمى يعنى چه؟
آيا کلمه مردمى به معناى "توسط مردم" و "با شرکت مردم" است؟ اگر اينطور است اين
مشخصه همه حرکات همه گير اجتماعى است. باور کنيد پانزده خرداد و از آن روشنتر
جنبش افغانستان هم با اين ملاک بشدت "مردمى" بودهاند. دو طرف دعواى ترک و ارمنى
در شوروى جنبشهاى مردمى قرار گرفتهاند، از جنبش استقلال طلبانه ليتوانى مردمىتر
کسى جنبشى سراغ دارد؟ يا کروآتها در يوگسلاوى، يا صربها در کروآسى؟ جنبش اعتراضى
طرفدار بازار در بلوک شرق فوقالعاده مردمى بود. به اين معنى من اتوماتيک از هر
جنبش "مردمى" دفاع نميکنم و چنين دفاعى را موضع "کلاسيک" کمونيستى قلمداد نميکنم.
در مورد هريک از اين جنبشهاى فوق ملاحظات ايدئولوژيکى، سياسى و در يک کلام
طبقاتىاى دارم که مرا از پشتيبانى اتوماتيک از آنها به صرف مردمى بودنشان
بازميدارد.
|